بیهقی از امام شافعی روایت کرده که:
(الله تبارک و تعالی یاران رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را در قرآن، تورات و انجیل مورد ستایش قرار داده و فضیلت آنها را بر دیگران بر زبان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم بیان کرد، پس الله به آنها رحم کرد و به جهت رساندن آنها به بالاترین درجات صدیقین، شهداء و صالحین به آنها شادباش گفت). آنها سنتهای رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را به ما رساندند و رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و وحیی را که بر او نازل میشد، دیدند و آنچه را رسول الله از عام، خاص، عزم و ارشاد مورد نظرش بود، یاد گرفتند. و چیزهایی از سنت را فهمیدند که ما نسبت به آنها نا آگاه هستیم و آنها از همه جهات از علم و اجتهاد گرفته تا پرهیزگاری و تعقل و همچنین درک و شعور علمیو استنباط آن از ما بالاترند. و نظرات آنها نزد ما ستودنی است و از خود و نظراتمان بالاترند. والله اعلم.
مناقب الشافعی (۱/۴۴۲).
بیهقی از محمد بن عبدالله بن عبدالحکم نقل میکند که: (از شافعی شنیدم که میفرمود: برترین مردم بعد از رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم ابوبکر سپس عمر سپس عثمان و بعد علی میباشند).
مناقب الشافعی (۱/۴۳۳).
امام مالک رحمه الله:
«علم، روایت کردن بسیار نیست، بلکه علم نوری است که الله در قلب میاندازد».
ابن ابی حاتم در تفسیر (۱۰/۳۱۸۰) و بیهقی در المدخل (ص۲۳۱) و خطیب در الجامع (۲/۱۷۴).
احمد بن صالح مصری گفته است: « در توضیح گفتۀ ـ امام مالک ـ «نور»: مراد او فهم علم و شناخت معانی آن است».ابن کثیر آن را در تفسیرش ذکر کرده است (۶/۵۳۱).
صالح بن کیسان روایت میکند:
«من و زهری برای فراگیری علم با هم شدیم و گفتیم: سنتها را مینویسیم پس، آنچه از رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ روایت شده بود را نوشتیم، سپس زهری گفت: آنچه از صحابه ـ رضی الله عنهم ـ به ما رسیده را نیز مینویسیم زیرا از سنت است. من گفتم: نه، سنت نیست، آن را نمینویسیم. پس او نوشت و من ننوشتم در نتیجه او موفق شد و من از دستشان دادم».
عبدالرزاق در مصنف به شماره (۲۰۴۸۸) (۱۱/۲۵۹) این حکایت را آورده است.
هنگامی که علی ـ رضی الله عنه ـ ابن عباس ـ رضی الله عنهما ـ را برای گفتگو با خوارج فرستاد در ابتدا به آنها چنین گفت: « از نزد یاران پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ سوی شما آمدهام، از نزد مهاجرین و انصار، از سوی پسر عموی رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ و دامادش، کسانی که قرآن بر آنها نازل شده و در فهم تفسیر آن از شما داناترند و در میان شما هیچ یک از آنها وجود ندارد».
این روایت را عبدالرزاق در مصنف ح۱۸۶۷۸ و نسائی در الکبری ح:۸۵۷۵ (۵/۱۶۶) روایت کردهاند و حاکم در المستدرک ح:۲۶۵۶ (۲/۱۶۴) آن را صحیح دانسته و ذهبی با او هم نظر شده است و بیهقی در السنن الکبری (۸/۱۷۹) این حدیث را روایت کرده است.
عبدالله بن عمر ـ رضی الله عنهما ـ میگوید:
«هر کس میخواهد روشی در پیش گیرد از کسانی که وفات یافتهاند پیروی کند، آنها یاران محمد ـ صلى الله علیه و سلم ـ و بهترین افراد این امت بودند؛ دلهایشان نیکوکارتر و علمشان عمیقتر و تکلفشان کمتر بود مردمی که الله آنها را برای همنشینی با پیامبرش برگزید و دینِ او را منتشر کردند، بنابراین خودتان را به اخلاق و روش آنها شبیه کنید زیرا آنها یاران محمد بوده و بر راه مستقیم هدایت قرار داشتند».
حلیة الأولیاء (۱/۳۰۵)
علی بن ابی طالب ـ رضی الله عنه ـ میگوید:
«سلونی عن کتاب الله, فإنه لیس من آیة إلا وقد عرفت بلیل نزلت أم بنهار فی سهل أم فی جبل»
یعنی: «دربارۀ کتاب الله از من بپرسید چرا که هیچ آیهای نیست مگر اینکه میدانم در شب نازل شده یا در روز، در دشت نازل شده یا در کوه».
ابن سعد در طبقات (۲/۳۳۸) و ابن عساکر در تاریخ دمشق (۴۲/۳۹۸) این روایت را تخریج کردهاند.
روزی "اندوه" به روستای ما آمد ،
"گفتیم رهگذر است !
اما ماند!
گفتیم مسافر است و خستگی در می کند و می رود ،
باز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ذخیره امیدمان"
گفتیم : مهمان بدی است !
دو سه روز دیگر می رود .
و باز هم ماند و ماند و ماند و تبدیل شد به یکی از اعضای ده مان،
اکنون اندوه کدخدا شده و تمام کوچه ها بوی "آه" می دهد .
تمام امیدها را بلعید و به جایش "حسرت" در دل ها انبار کرد .
پیران ده هنوز به یاد دارند :
" روزی که اندوه آمد ،
"جهل" نگهبان دروازه روستا بود.
بچه که بودیم باباهایمان همه پیکان داشتند یا هیلمن
خانه هایمان یکی یک خط تلفن ثابت داشت ، تازه اگر داشت .
تلویزیونها هنوز بزرگ نشده بودند و مسابقه اینچ بیشتر ، راه نیفتاده بود .
تردمیل و جکوزی و ساید بای ساید و سولاردوم و امثالهم هنوز متولد نشده بودند نه اینکه اینها بد باشند ها ، نه . رفاه همیشه خوب است ولی اینطوری کم کم فاصله ها زیاد شد خیلی ، از متر و کیلومتر گذشت ، سال نوری شد
حالا هی کار میکنیم هی پول می دهیم تفاوت می خریم ، نه با هدف رفاه ، در واقع فاصله می خریم ، مسابقه می دهیم .
قدیم زندگی یک پیاده رَوی مفرح جمعی بود ، حالا اما ده هزار متر با مانع است .
بدو رفیق بدو .
مردی برای خود خانه ای ساخت و از خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است، به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.
مدتی گذشت. تَرَکی در دیوار ایجاد شد. مرد فوراً با گچ ترک را پوشاند.
بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار تَرَکی ایجاد شد و باز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرار شد .
روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد با سرزنش قولی که گرفته بود را یاد آ وری کرد . خانه پاسخ داد :
هر بار خواستم هشدار بدهم و تو را آگاه کنم، دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی!
این هم عاقبت نشنیدن هشدارها!
رهیابی و هدایت یافتن قلب، یعنی پیروی از سنت
الله متعال می فرماید:(وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ) [سورة التغابن١١]
یعنی: هر کس به الله ایمان بیاورد، الله متعال قلبش را هدایت می کند.
ابو عثمان الجیزی رحمه الله می گوید:
هرکس که ایمانش درست باشد، الله متعال قلبش را به پیروی از سنت هدایت می کند.
تفسیر قرطبی
نرم افزار بسیار مفید Quran For Android برای آنانکه می خواهند ۳ امکان داشتن:
۱.مصحف خوانا و زیبا
۲.انواع ترجمه و تفسیر آیات به زبان های مختلف
۳.و تلاوت آیات توسط قاریان مشهور
را در قالب یک برنامه بر روی موبایل خود داشته باشند.
برخی از امکانات حائز اهمیت این برنامه آندرویدی:
نمونه اسکرین شات از محیط نرم افزار و لینک های دریافت:
دریافت نسخه apk
حجم: 5.58 مگابایت
پروفسور فورب اوزه از دانشگاه ورزشی کلن آلمان روی خالکوبی فوتبالیستها و ورزشکاران تحقیق کرده و در بیان نتایج آن، چنین اظهار داشته است:
▫️«تاتو و خالکوبی باعث کاهش آمادگی 3 تا 5 درصدی بازیکنان فوتبال میشود. همچنین باعث میشود که بدن فوتبالیستها بعد از هر بازی برای رسیدن به شرایط طبیعی به زمان بیشتری نیاز داشته باشد.»
▪️«70 درصد مواد خالکوبی در سطح پوست باقی نمیمانند و وارد خون ورزشکاران و فوتبالیستها میشود و عوارضی برای آنها ایجاد میکند.»
پروفسور دانشگاه ورزشی کلن آلمان از باشگاهها خواسته به فوتبالیستهایشان اجازه خالکوبی ندهند.
https://www.thesun.co.uk/sport/4342514/top-footballers-are-wrecking-their-performances-by-having-tattoos-claim-expert/
توجه: با توجه به احادیث صحیح، خالکوبی، "حرام" است.[1]
أبوجُحَیفه(رضی الله عنه) میگوید:
« لعن النبی صلى الله علیه وسلم الواشمة والمستوشمة»، یعنی: «پیامبر(صلی الله علیه وسلم) کسی را که ن را خالکوبی میکند و زنی که خواستار خالکوبی است را لعن نمودند.»[2][3]
پینوشتها:
[1] ر.ک: المنتقی شرح الموطإ – الباجی، ج7، ص267؛ شرح النووی علی مسلم، ج14، ص106؛ طرح التثریب – العراقی، ج8، ص204؛ سبل السلام – الصنعانی، ج2، ص212.
[2] صحیح البخاری، ج7، ص61 ح5347؛ صحیح مسلم، ج3، ص1677 ح2124.
[3] شبیه این حدیث از طریق جمعی از صحابه از جمله: ابن عمر، ابوهریره، ابن مسعود، و .، از پیامبراکرم(صلی الله علیه وسلم) روایت شده است.
«گوستاو لوبون» از جمله خاورپژوهان بلندپایه فرانسوی است که سال ۱۸۴۱ میلادی چشم به جهان گشود و در سال ۱۹۳۱میلادی از دنیا رفت . وی مطالعات گسترده ای درباره اسلام و تمدن مسلمانان به انجام رسانده است .
______
. «پیامبر اسلام توانست یک هدف مقدّس و واحدی برای تمام ملتهای عرب بنا کند پیروان محمّد به دنبال همین هدف بود که از هیچگونه جانفشانی دریغ نداشتند و به دنبال آن، چشم طمع به بهشتی داشتند که هیچیک از متاعهای این دنیا برابری با نعمتهای بیپایان و لذتبخش آنجا نتواند.
اسلام در میان ملتهایی که به آن ایمان آوردند وحدتی ایجاد نمود؛ نظیر همان وحدتی که عشق به روم [در روم ]ایجاد کرد. در نتیجه همان وحدت، همگی آنان دارای مصالح و آرزوهای مشترکی شدند که در نتیجه، همه تلاشها و کوششها به هدف واحدی متوجه شد؛ با اینکه پیش از آن دارای مصالح و آمال مختلفی بودند.»
گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینى تهران، کتابفروشى اسلامیه، بىتا، ص۱۵۲ .
نویسنده و محقق غربی استیون رانسیمان” در کتاب تاریخ جنگ های صلیبی درباره سلطان صلاح الدین ایوبی،فرمانده فقید مسلمان کُرد تبار چنین اظهار نظر کرده است:
«… سلطان از نظر ظاهر مردی بود لاغر اندام، چهره ای محزون و آرام داشت که هر آن، با لبخندی نور و صفا می گرفت. رفتارش همواره به هنجار بود. سادگی را می پسندید و از خودنمایی و درشتی متنفر بود. دلبسته صحرا بود، با اینهمه از مطالعه و خواندن غافل نمی نشست… ».
دم دم قلعه ای باستانی در نزدیکی ارومیه بود که قدمت آن به قبل از اسلام می رسید.بازسازی این قلعه عملی استقلال طلبانه از جانب امیرخان برادوست بود که خواهان حفظ استقلال امارت در حال گسترش اش بود و از جانب خوانین کورد موکریان نیز مورد حمایت قرار گرفت.
طولی نکشید توسط صفویان و قزلباشها مورد حمله قرار گرفت و با مقاومتی یک ساله از جانب ساکنان قلعه سرانجام قلعه ویران شد و تمامی ساکنان آن مردانه تا آخرین قطره خون جنگیدند و اجساد خونین شان در زیر آوارهای قلعه مدفون شدند.
منبع:تاریخ عالم آرای عباسی-اسکندر بیگ ترکمان/کورد و کوردستان-محمدامین زکی بیگ/کورد و کوردستان-لازاریف
پی نوشت مهم:تعداد مبارزین کورد در این جنگ ناجوانمردانه ده هزار و تعداد مین چهل هزار نفر بوده است که مقاومت یکساله شیرمردمان کورد در مقابل این تعداد ستودنی ست.
دریافت تصویر
حجم: 168 کیلوبایت
این طبیعی است که تحسین و درک ما از تمدّن یونانی بیشتر و بزرگتر از تحسین و درک ما از تمدّن اسلامی باشد.
تمدّن یونانی یا قسمتی از آن، بخشی از میراثِ فرهنگی عمومی ماست و بخشی از سنّت فرهنگی است، که ما بدان وارد میشویم، ولکن تمدّن اسلامی با وجود تمام خدمتی که بهتمدّن اروپائی کرده است، برای ما اساساً چیزی بیگانه است و دشمنی است که حتیٰ لحظهٔ تحسین نیز باید از آن هراسید. چهرهای که ما از اسلام به ارث بُردهایم، در قرن دوازدهم و سیزدهم (میلادی) و تحت تسلّط این هراس از مسلمین متصوّر شده است و حتیٰ هم اکنون نیز فقط معدودی از اروپائیان میتوانند اسلام را با بیطرفی مورد توجه قرار دهند. با وجود این آیا تحسین ما از یک شیء زیبا باید تحت تأثیر جهل و عدم درک فرهنگی که آنرا بهوجود آورده است باشد؟!
برعکس آیا ممکن نیست که تحسین و درک ما از یک شیء زیبا،راهی برای درک و تحسین یک فرهنگ بیگانه بدست دهد؟!آیا حتیٰ ممکن نیست که زیبائی یک شیء معیار و مقیاس یک فرهنگ و عامل اعتبار آن فرهنگ باشد؟! آیا نباید فرهنگِ اسپانیای اسلامی بهعلت وجود بناهای زیبای مسجد اعظم قرطبه و الحمرای غرناطه فرهنگ عظیمی باشد؟!
[کتابِ اسپانیای اسلامی، اثر مونتگمریوات، صفحهی209]
کوردها را مانند دژی از گرجستان تا بغداد قرار داده ام که بدون گذشتن از آنها محال است دشمن بتواند به دولت اسلام آسیب بزند.
سلطان سلیم عثمانی
منبع:التواریخ جدید کوردستان-ملا محمود بایزیدی/کورد و کوردستان-لازاریف
دریافت عکس نوشته
حجم: ۲۵۴ کیلوبایت
ایوبیان دودمانی کورد بودند که صلاح الدین ایوبی به مرکزیت مصر پایه گذاشت.این سلسله بر بخش عظیمی از خاورمیانه حکم می راند.
ایوبیان با شکست صلیبیان دست به فتوحات گسترده ای در سراسر خاورمیانه زدند.
سرانجام صلاح الدین با شکست اروپائیان و پادشاهی اورشلیم در جنگ حطین سرزمین مقدس را ضمیمه خاک ایوبیان کرد.
منابع:کورد و کوردستان-میخائیل لازاریف/الکامل فی التاریخ-ابن اثیر/صلاح الدین ایوبی-آلبر شاندور
پی نوشت اول:رنگ سبز در تصویر دوم حدود حکمرانی دولت ایوبی را نشان می دهد.
پی نوشت دوم:به زبان ساده می توان گفت ایوبیان بر کشورهای امروزیِ
مصر
عراق
(و کشور صد در صد جعلی)اسرائیل
اردن
لبنان
لیبی
فلسطین
عربستان سعودی
سودان
سوریه
تونس
ترکیه
یمن
حکمرانی می کردند و سلطه داشتند.
پی نوشت سوم:دولت اسلامی ایوبی،بزرگترین دولت کوردی در طول تاریخ به شمار می رود.
پی نوشت چهارم و آخرین پی نوشت:اولین فاتح قدس خلیفه دوم مسلمانان عمر بن خطاب رضی الله عنه و دومین فاتح این سرزمین مبارک صلاح الدین ایوبی کوردی می باشد و این قضیه افتخاری بس عظیم برای جامعه اهل سنت و ملت کورد محسوب می شود.
دریافت عکس نوشته
حجم: 195 کیلوبایت
کتاب الرساله امام شافعی رحمه الله در حقیقت اولین کتابی است که در علم اصول فقه به رشته تحریر در آمده است. شاید بتوان گفت که پایه های اصول حدیث شناسی نیز در همین کتاب بنا شد.
ابواب کتاب در مورد حدیث و مسائل مربوط به آن شامل: خبر واحد و حجیت آن، شروط صحت حدیث، عدالت راویان، رد خبر مرسل و منقطع و موارد دیگری در این باره وجود دارد. انسان آگاه به علم حدیث می داند کتاب هایی که بعد از الرساله در مورد علم حدیث نوشته شده اند، فرعی بر الرساله و وابسته به آن است.
این کتاب به تشریع احکام خداوند و آنچه نظم دهنده زندگی فردی و جمعی است، اشاره می نماید که از دین، نفس، عقل، نسل و مال انسان ها حفاظت می کند. در کنار قرآن، یکی از رسالت های پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز شامل تبیین این قرآن به وسیله سنتش است. لذا ایشان به تبیین مجمل قرآن، تخصیص عامش، تعمیم خصوصش و بیان ناسخ و منسوخش می پرداخت.
بدون شک جایگاه امام شافعی رحمه الله در آن دوران مانند برج نورانی در میان یک جزیره بزرگ نور بود. خداوند زیرکی خاص، استعداد ذاتی، اشتیاق فراوان، صداقت، استقامت، تقوی و درک صحیح و ظریف را به امام شافعی رحمه الله عطا نمود. به گونه ای که در عمر پر برکتشان بر تمامی علوم و معارف زمانش در حوزه فهم دین از علوم مکه، مدینه، یمین، عراق، شام و مصر دست یافت.
نویسنده:
محمد بن ادریس شافعی
مترجم:
علی صارمی،ژیلا مرادپور
سال انتشار:
۱۳۹۶
قطع:
رقعی
قیمت :۲۰,۰۰۰ تومان
لینک خرید:
فیزیکدان خداناباور و برنده نوبل فیزیک سال ۱۹۷۹ پرفسور استیون واینبرگ در خصوص تاثیر قسمی از آموزههای عبادی دین اسلام بر پیشرفت علم اخترشناسی میگوید:
" پژوهشهای اخترشناختی برای مقاصدی به کار برده میشدند که در آنها نتایج باید دقیق میبودند، از جمله در تدوین تقویمها، اندازهگیری فواصل روی زمین، معلوم ساختن زمان دقیق روز برای ادای نمازهای روزانه و تعیین قبله، جهت مکّه، که نماز گزاران باید رو به آن بایستند و نماز بخوانند. "
.
تاریخ علم,تبیین جهان هستی/نوشتهی استیون واینبرگ/ترجمهی جمیل آریایی/ص ۱۲۲
یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم ناگاه اتفاق مغیب افتاد پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که درین مدت قاصدی نفرستادی گفتم دریغ آمدم که دیده قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.
محققان دانشگاه جنوب کالیفرنیا اعلام کردهاند که امساک از خوردن حتی به کوتاهی سه روز میتواند تمام سیستم ایمنی بدن انسان را بازسازی کند. محققان این یافته خود را یک پیشرفت غیرمنتظره در حیطه یافتن روشهای طبیعی برای تقویت سیستم ایمنی توصیف کردهاند. در گذشته این رژیمها، مورد انتقاد متخصصان تغذیه قرار میگرفت، اما مطالعه جدید بیان میدارد که گرسنه نگه داشتن بدن میتواند تلنگری برای سلولهای بنیادی باشد تا ساختن گلبولهای سفید را آغاز کنند. این کشف میتواند اختصاصاً برای افراد دارای سیستم ایمنی آسیب دیده، مانند بیماران سرطانی تحت درمان با شیمیدرمانی و همچنین افراد سالخورده مفید باشد.
همراه با افزایش سن، سیستم ایمنی افراد تضعیف میشود و کار برای مبارزه این سیستم حتی با بیماریهای ساده نیز سختتر میشود. شیمیدرمانی زندگیهای بسیاری را نجات میدهد اما به سیستم ایمنی بدن فرد نیز آسیب میزند، امساک از خوردن برای ۷۲ ساعت میتواند از بیماران سرطانی در برابر تأثیر سمی شیمیدرمانی محافظت کند.
بر طبق گفته محققان، بدن در طول امساک بخشهایی از سیستم ایمنی را که فرسوده یا آسیبدیده شدهاند را از بین میبرد و همچنین به سلولهای بنیادین چراغ سبز میدهد تا تکثیر و بازسازی تمام سیستم را آغاز کنند. اکنون اگر شما یک سیستم به شدت آسیبدیده توسط شیمیدرمانی یا فرایند کهنسالی داشته باشید دورههای امساک میتواند به معنای واقعی سیستم ایمنی شما را نوسازی کند.
مطالعات گستردهتر نشان میدهد علاوه بر نوسازی سیستم ایمنی، مقدار آنزیم PKA و همچنین هورمونی که منجر به افزایش خطر ابتلا به سرطان میشود نیز کاهش مییابد. همچنین امساک طولانی مدت علاوه بر اینکه باعث مصرف ذخایر گلوکز و چربی میشود، مقدار قابلتوجهی از گلبولهای سفید را از بین میبرد. در هر دوره امساک، از بین رفتن گلبولهای سفید تغییراتی را القا میکند که باعث نوسازی سیستم ایمنی توسط سلولهای بنیادی میشود. هنگامی که گرسنه هستید بدن شما تلاش میکند انرژی مورد نیازتان را ذخیره کند و یکی از راههای ذخیرهسازی، بازیافت مقدار زیادی از سلولهای ایمنی است به خصوص آنهایی که آسیبدیده هستند.
با توجه به نتایج این مطالعه آزمایشهای بالینی بیشتری برای شناسایی سایر عوامل تأثیرگذار در این نوع رژیم غذایی موردنیاز خواهد بود تا به عنوان یک برنامه درمانی مناسب توسط پزشکان پیشنهاد شود.
ترجمه و تهیه: «الهه شانقی - سایت زیست فن»
اصل مقاله در سایت دانشگاه کالیفرنیا جنوبی
https://keck.usc.edu/fasting-like-diet-turns-the-immune-system-against-cancer/
بر سر راهی در بیابان، درخت افرایی بلند، قد برافراشته بود - افرای کهنسالی که از بسیاری عمر میانش پوسیده و در آن حفرهیی پدید آمده بود که چون باران فرو میبارید از آب انباشته میشد.
باری، روزی ماهی فروشی که تجارت ماهی میکرد و ماهیِ زنده یا نمکسود از شهری به شهری میبرد به کنار افرای پیر رسید.
ی در سایهی آن بنشست و چون حفرهی پر آب را در میان درخت بدید به وسوسهی دل، ماهیِ کوچکی از انبان ماهیان خود درآورده در حفرهی درخت افکند و به راه خویش رفت.
مگر رهگذاری آن ماهی را در حفره بدید
و حیرت کرد که لاجرم معجزتی صورت پذیرفته است.
دیگران نیز چنین گفتند و دیری برنیامد که از چارجانب، خلقِ بسیار بر افرای کهنسال گردآمد با نذرها و نیازها. آن جایگاه، جایگاهی نامی شد.
تا آنکه ماهی فروش از آن سفر که کرده بود به جانب شهر خویش بازگشت و بر آن افرا بگذشت و خلایق بدید و آن ماجرا بدانست.
بخندید که: بوالعجب خلقی که شمایید! این ماهی من به حفره درافکندم!
آنگاه قلاب بیفکند و ماهی بگرفت و در انبان نهاد و به راه خویش رفت.
چوانگ چه نوئو/ترجمه : احمد شاملو
اسد الدین شیرکوه بن شاذی از کوردهای ارمنستان و سردار جنگی و عموی صلاح الدین ایوبی بود.
وی سردار زنگی و والی حمص بود.
شیرکوه حمله صلیبیون به مصر را دفع کرد و انطاکیه و اسکندریه را متصرف شد.سپس به حکومت مصر رسید.
منبع:تاریخ کورد و کوردستان-محمدامین زکی بیگ/الکامل فی التاریخ-ابن اثیر/سیر اعلام النبلاء-شمس الدین ذهبی
دریافت عکس نوشته
حجم: 280 کیلوبایت
یکی از روزها ناخدای یک کشتی و سرمهندس آن دراینباره بحث میکردند که در کار اداره و هدایت کشتی کدام یک نقش مهمتری دارند.
بحث بهشدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد کرد که یک روز جایشان را با هم عوض کنند.
قرار گذاشتند که سرمهندس
سکان کشتی را بهدست گیرد
و ناخدا به اتاق مهندس کشتی برود.
هنوز چند ساعتی از جابهجایی نگذشته بود که ناخدا عرقریزان با سر و وضعی کثیف و روغنمالی بالا آمد و گفت: «مهندس سری به موتورخانه بزن. هرقدر تلاش میکنم، کشتی حرکت نمیکند.»
سرمهندس فریاد کشید: «البته که حرکت نمیکند، کشتی به گِل نشسته است!»
ادوارد گیبون (Edward Gibbon)( ۱۷۳۷ – ۱۷۹۴) تاریخنگار انگلیسی میگوید:
« از اقیانوس اطلس تا کنار رود گنگ، قرآن نه فقط قانون فقهی شناخته شده است، بلکه قانون اساسی، شامل رویهی قضایی و نظامات مدنی، جزایی و حاوی قوانینی است که تمام عملیات و امور مالی بشر را اداره میکند و همهی این امور که به موجب احکام ثابت و لایتغیری انجام میشود ناشی از ارادهی خدا است و به عبارت دیگر، قرآن دستور عمومی و قانون اساسی مسلمانان است. دستوری است شامل مجموعه قوانین دینی و اجتماعی و مدنی و تجاری و نظامی و قضایی و جنایی و جزایی همین مجموعه قوانین از تکالیف زندگی روزانه تا تشریفات دینی از تزکیهی نفس، تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومی تا حقوق فردی و از منافع فردی تا منافع عمومی و از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب تا مکافات این جهان و جهان آینده همه را دربر دارد.»
منبع: جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد(صلی الله علیه وسلم) و قرآن، مترجم: سعیدی ،سید غلامرضا، ص ۹۱، دارالتبلیغ اسلامی.
به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عُمَر نیز خالی نِیَم
همیدون در این چشم روشن دماغ
ابوبکر شمعست و عثمان چراغ
بدان چار سلطان درویش نام
شده چار تکبیر دولت تمام
منبع:شرف نامه/بخش۴-در معراج پیغمبر اکرم
پ ن اول:جمالالدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلص به نظامی و نامور حکیم نظامی (زادهٔ ۵۳۵ هـ. ق در گنجه– درگذشتهٔ ۶۰۷–۶۱۲ هـ. ق) شاعر و داستانسرای ایرانی و پارسیگوی حوزهٔ تمدن ایرانی در سده ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که بهعنوان پیشوای داستانسرایی در ادب پارسی شناخته شدهاست.
منبع:جلال متینی،حکیم نظامی شاعری اندیشه ور،در ایران شناسی،سال سوم،شماره ۳،پاییز ۱۳۷۰،صفحه ۴۵۳
پ ن دوم:نظامی گنجوی که به گفته اهل ادب به عنوان پیشوای داستان سرایی در ادب پارسی هم شناخته می شود از طرف مادر،کورد تبار بوده است که ان شاء الله در پست های آینده بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت.
ریشه عمیق باورهای اهل سنت و جماعت در خاک پهناور ایران زمین
حکیم نظامی گنجوی در ستایش چهار یار والا مقام پیامبرمان این چنین می سراید:
صدیق به صدق پیشوا بود****فاروق ز فرق هم جدا بود
وآن پیر حیائی خدا ترس****با شیر خدای بود همدرس
هر چار زیک نورد بودند****ریحان یک آبخورد بودند
زین خلیفه شد ملک راست**** خانه چهار حد مهیاست
از یک نورد بودن: همانند بودن، برابر بودن، مساوی بودن با یکدیگر در صفات( لغت نامهی دهخدا ج۱۹ص۲۲۸۲۹)
منبع:نظامی، مثنوی لیلی و مجنون قصیدهی نعت رسول اکرم نظامی، براساس متن علمی و انتقادی آکادمی علوم شوروی، تهران، ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۰ص۴۸۱ ابیات ۳۶تا۳۹
دریافت تصویر
حجم: 145 کیلوبایت
به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عُمَر نیز خالی نِیَم
همیدون در این چشم روشن دماغ
ابوبکر شمعست و عثمان چراغ
بدان چار سلطان درویش نام
شده چار تکبیر دولت تمام
منبع:شرف نامه/بخش۴-در معراج پیغمبر اکرم
پ ن اول:جمالالدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلص به نظامی و نامور حکیم نظامی (زادهٔ ۵۳۵ هـ. ق در گنجه– درگذشتهٔ ۶۰۷–۶۱۲ هـ. ق) شاعر و داستانسرای ایرانی و پارسیگوی حوزهٔ تمدن ایرانی در سده ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که بهعنوان پیشوای داستانسرایی در ادب پارسی شناخته شدهاست.
منبع:جلال متینی،حکیم نظامی شاعری اندیشه ور،در ایران شناسی،سال سوم،شماره ۳،پاییز ۱۳۷۰،صفحه ۴۵۳
پ ن دوم:نظامی گنجوی که به گفته اهل ادب به عنوان پیشوای داستان سرایی در ادب پارسی هم شناخته می شود از طرف مادر،کورد تبار بوده است که ان شاء الله در پست های آینده بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت.
دریافت تصویر
حجم: 282 کیلوبایت
شب دراز است از بهر راز گفتن و حاجات خواستن : بی تشویش خلق و بی زحمت دوستان و دشمنان ، خلوتی و سلوتی حاصل شده و حق تعالا پرده فرو کشیده تا عمل ها از ریا مصون و محروس باشد و خالص باشد لله تعالا و در شب تیره ، مرد ریایی از مخلص پیدا شود . ریایی به شب رسوا شود .گوید " چون کسی نمی بیند ، از بهر کی کنم ؟ "
می گویندش که " کسی می بیند . ولی تو کسی نیستی تا کسی را بینی "
فیه ما فیه
یک عمر صبح زود بیدار شدیم و لباس فرم پوشیدیم. صبحانه خورده و نخورده، خواب و بیدار، خوشحال و ناراحت، با ذوق یا به زور، راه افتادیم به سمت مدرسه.
قرار بود با سواد شویم.
روی نیمکت نشستیم، صدای حرکت گچ روی تخته ی سبز رنگی که می گفتند سیاه است را شنیدیم، با زنگ تفریح نفس راحت کشیدیم و زنگ آخر که می خورد مثل پرنده که در قفسش باز می شود از خوشحالی پرواز کردیم.
قرار بود با سواد شویم.
بند دوم انگشت اشاره مان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم، به ما دیکته گفتند تا درست بنویسیم.
گفتند از روی غلط هایت بنویس تا یاد بگیری، ما نوشتیم و یاد گرفتیم.
قرار بود با سواد شویم.
از شعر، از گذشته های دور، از مناطق حاصل خیز، از جامعه، از فیثاغورث، از قانون جاذبه، از جدول مندلیف گفتند ، تا ما همه چیز را یاد بگیریم.
استرس و نگرانی. شب بیداری و تارک دنیا شدن. کنکور شوخی نداشت، باید دانشجو می شدیم.
قرار بود با سواد شویم.
دانشگاه، جزوه، کتاب، امتحان و نمره. تمام شد. تبریک حالا ما دیگر با سواد شدیم
فقط می خواهم چند سوال بپرسم.
ما چقدر سواد رفتار اجتماعی داریم؟
ما چقدر سواد فرهنگی داریم؟
ما چقدر سواد رابطه داریم؟
ما چقدر سواد دوست داشتن داریم؟
ما چقدر سواد انسانیت داریم؟
ما چقدر سواد زندگی داریم؟
قرار بود با سواد شویم .
زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید و در آن رنج بسیار می دید و حرصی تمام میزد.
او را گفت:
ای مور این چه رنج است که بر خود نهاده ای و این چه بار است که اختیار کرده ای؟! بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین، که هر طعام که لذیذتر است، تا من از آن نخورم، به پادشاهان نرسد، آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم. این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و بر روی پاره ای گوشت نشست.
قصاب کارد در دست داشت و فی الحال بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد.
مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید.
زنبور گفت: مرا به کجا میبری؟
مور گفت: هر که به حرص به جائی نشیند که خود خواهد، به جاییش کشند که نخواهد.
«اَلحَسَنُ وَ الحُسَینُ سَیدَا شَبَاب اَهل الجَنّة»
حسن و حسین سرداران جوانان بهشت اند
«مسند امام احمد،ترمذی،ابن ماجه،و نسائی از ابی سعید خدری رضی الله عنه»
آنچه که بر هر فرد دانا و منصف،مبرهن و واضح است وجود محبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم در نزد اهل سنت و جماعت می باشد که البته همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز جزو تعریف «اهل بیت» محسوب می شوند و تنها افراد نادان و یا مغرض منکر این قضیه هستند.کثرت روایات و مطالب موجود در مدح و ستایش اهل بیت رضی الله عنهم اجمعین در کتب اهل سنت و جماعت،کثرت نامگذاری مفتخرانه فرزندان توسط اهل سنت و جماعت به نام های گرانقدر اهل بیت و دلائل بسیار دیگر،گواه این ادعای درست هستند که اهل سنت و جماعت با افتخار دوستدار خاندان بزرگوار پیامبرشان می باشند و هیچ چیز و هیچ کسی نمی تواند باعث خارج شدن این محبت ارزشمند از روح و قلب آنان گردد.
در ادامه سرودی بسیار دلنشین در وصف دو سردار جوانان اهل بهشت تقدیم می گردد که ان شاء الله از شنیدن آن لذت خواهید برد.
امام حسن بن علی بن ابی طالب
امام ذهبی در سیر أعلام النبلاء (۳/۲۴۵-۲۴۶) دربارهٔ وی گفته است: «پیشوا و سرور، گل خوشبوی رسول الله صلی الله علیه وسلم و نوهٔ او، سرور جوانان بهشتی، ابو محمد قریشی هاشمی مدنی، شهید».
همچنین (۳/۲۵۳) میگوید: «او پیشوا، سروری، خوش سیما، زیبا، خردمند، باوقار، بخشنده، ستوده شده، نیکوکار،دیندار، پرهیزکار، باشکوه و بزرگوار بود».
ابن کثیر در «البدایة والنهایة» (۱۱/۱۹۲-۱۹۳) دربارهٔ او میگوید: «ابوبکر صدیق او را گرامی و بزرگ داشته و احترامش نموده و به او «پدر و مادرم فدایت باد» میگفت، و عمر بن خطاب نیز اینچنین بود» تا آنجا که میگوید: «عثمان بن عفان نیز حسن و حسین را گرامی داشته و دوستشان داشت، و حسن بن علی در حادثه محاصره شدن خانهٔ عثمان نزد او و همراهش بوده شمشیرش را از نیام برکشیده و از عثمان دفاع میکرد، عثمان نگران او شده پس وی را سوگند داد که به خانهاش باز گردد، به خاطر اینکه خیال علی راحت شده و به سبب اینکه نگرانش بود؛ الله از آنها خوشنود باد».
امام حسین رَضِیَ اللهُ عَنه
ابن عبدالبر/ در «الاستیعاب» (۱/۳۷۷ حاشیة الإصابة) میگوید: «حسین شخصی بافضیلت و دیندار بود که بسیار روزه گرفته، نماز میخواند و به حج میرفت».
امام ذهبی/ در سیر أعلام النبلاء (۳/۲۸۰) دربارهٔ وی گفته است: «پیشوایی که در شرافت کامل بود، نوهٔ رسول الله صلی الله علیه وسلم و گل خوشبوی او در نیا و محبوبش بود، ابو عبدالله حسین پسر امیر مؤمنان ابوالحسن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم ابن عبد مناف بن قصی قریشی هاشمی».
ابن کثیر/ در «البدایة والنهایة»(۱۱/۴۷۶) میگوید: «مراد این است که حسین هم عصر پیامبرصلی الله علیه وسلم بوده و تا زمان وفاتش، با او همنشین بوده و پیامبرصلی الله علیه وسلم در حالی وفات یافت که از او خوشنود بود و او در آن هنگام کم سن و سال بود، سپس ابوبکر صدیق او را مورد احترام و بزرگداشت قرار میداد و عمر و عثمان نیز اینچنین بودند. حسین رضی الله عنه همنشین پدرش بود و از او روایت کرده است و در تمامی نبردها با وی بود، در جمل و صفین؛ و شخصی بزرگوار و با وقار بود».
از امام شافعی پرسیدند: «عوامل پسرفت انسان کدام است؟»
جواب داد:
۱- زیاد حرف زدن. [وراجی کردن، دخالت کردن در همه امور، پیوسته إظهار نظر کردن.]
۲- فاش کردن راز مردم. [رازدار نبودن.]
۳- ساده لوح بودن. [سریع اعتماد کردن به همگان.]
الانتقاء: ص۱۵۹
جوانی به مرد صالحی گفت اگر بر پیشانی دجال " کافر " نوشته شده باشد به نظرم کسی از او پیروی نخواهد کرد.
مرد گفت:
بر روی ( پاکت ) سیگار هم " سرطانزا " نوشته شده است اما با این وجود خیلی از مردم معتاد آن هستند.
بینش اعتبار دارد نه بینایی
( و کسیکه الله برای او نوری قرار ندهد ، برای او نوری نیست ). النور/ ۴۰
ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب ن در ایران باستان چنان برجسته است که می توان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.
منبع:ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۲، ص۷۸ و برتراند راسل، شوئی و اخلاق، ص۱۳۵.
ویل دورانت درباره حجاب ن ایران می نویسد:
«در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود.»
منبع:تاریخ تمدن، ویل دورانت ج1، ص 434.
فردوسی درباره پوشش صورت بانوان ایرانی اینگونه می سراید:
منیژه منم دخت افراسیاب ندیده تنم آفتاب
منبع:شاهنامه/داستان بیژن و منیژه
حکیم فرزانه توس حتی دختران تورانیان ـ دشمنان ایران ـ را نیز «پوشیده روی» می خواند:
همه دخت توران پوشیده روی همه سرو بالا همه مشک بوی
منبع:شاهنامه/داستان بیژن و منیژه
بر پایهٔ آنچه موبد «رستم شهرزادی» گفته است، پوشش زن (در آیین زرتشتی) باید به گونه ای باشد که حتی یک تار موی او نیز آشکار نگردد. در خرده اوستا، چنین آمده است:
«همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را میپوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز میکنیم»
منبع:خرده اوستا، فصل آفرینگان دهمان.
در بند دهم از هات سی و چهارم، که پیروان راستی باید ناراستان را به راه درست وادار کنند. تا پس از ره یافتن متوجه حقیقت شوند. عین عبارت :
« فرد دانا و خردمند با آگهی از دانش خدایی چون هسته ی مرکزی حقیقت و راستی باید تبه کاران و نادانان را به پیروی از نیک اندیشی و نیک گفتاری و نیک کرداری وادارند و بی گمان آنان پس از شناخت راه راست و درست همه به سوی خدا روی خواهند آورد.»
گاتها ، ترجمه موبد شهزادی ، هات 34 بند 10
گفت:«فلانی خیلی زن ذلیله!»
گفتم:«از کجا فهمیدی؟!»
گفت:«خانمش به خانم من گفته که فلانی توی کارهای خونه کمک می کنه!»
گفتم:«چه اشکالی داره؟!»
گفت:«مرد خلق شده واسه اینکه آچار بگیره دستش بره زیر تریلی نه اینکه توی خونه ظرف بشوره و سبزی پاک کنه!»
گفتم:«این چیزی که تو می گی نشونه مرد بودن نیست و اون کارهایی ام که فلانی توی خونه انجام می ده نشونه زن ذلیل بودن نیست!»
گفت:«علّامه دهر!تو بگو به کی می گن زن ذلیل؟!»
گفتم:«زن ذلیل به کسی می گن که زنش رو خوار و ذلیل کنه.»
گفت:«اِ.نه بابا!ما تا دیروز فکر می کردیم زن ذلیل به آدم بدبختی می گن که ذلیلِ زنش باشه!»
گفتم:«کسی که توی کارهای خونه به زنش کمک می کنه،ذلیلِ زنش نیست،زنش براش عزیزه».
پی نوشت؛
پیامبر (صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم) فرمودند: «خیرکم خیرکم لأهله، وأنا خیرکم لأهلی»
یعنی:
«بهترین شما کسى است که براى خانوادهخود بهتر است، و من از همه شما براى خانواده خود بهترم.»
سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۳۶ ح ۱۹۷۷؛ صحیح ابن حبان، ج ۹، ص ۴۹۱ ح ۴۱۸۶ - حدیث صحیح
و از اُمُّ المُؤمِنین عایشه رَضِیَ اللهُ عَنها پرسیده شد، پیامبر(صلی الله علیه و سلم) در خانه چه کاری انجام میداد؟ در پاسخ فرمود:
«کان ی فی مهنة أهله - تعنی خدمة أهله»
یعنی: «در خدمت خانوادهاش بود.»
صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۳۶ ح ۶۷۶.
مورخ انگلیسی، توماس آرنولد به بررسی گسترش اسلام در آفریقا پرداخته و میگوید:
«بدون شک موفقیت اسلام در آفریقای سیاه اساسا به نبودن هرگونه احساس حقیر شمردن سیاهان وابسته بود. در حقیقت واضح است که اسلام با سیاهان هرگز به عنوان یک طبقهٔ پست برخورد نکرد، چنانکه متاسفانه بسیاری اوقات در جهان مسیحی اتفاق افتاد. سیاهپوستِ مسیحی شده به این احساس گرایش دارد که اروپاییهای همدینش به نوعی از تمدن تعلق دارند که با طبایع او در زندگی همخوانی ندارد، اما با این حال در جامعهٔ اسلامی احساس میکند تعلق و آرامش و اطمینان بیشتری به آن دارد…».
[ توماس آرنولد، الدعوه إلی الإسلام (۳۹۴، ۳۹۵).]
شاهنامه فردوسی و معرفی تهمینه (همسر رستم):
چنین داد پاسخ که:تهمینه ام؛
تو گفتی که از غم به دو نیمه ام.
یکی دُختِ شاهِ سمنگان منم؛
پزشکِ هِزبَر و پلنگان منم.
به گیتی،ز شاهان، مرا جفت نیست؛
چو من، زیرِ چرخِ بلند، اندکی است.
کس از پرده بیرون ندیده مرا؛
نه هرگز کس آوا شنیده مرا.
تلنگر:
تهمینه میگوید هرگز هیچ نامحرمی مرا از پرده بیرون ندیده و حتی کسی صدای مرا نیز نشنیده است.
منبع:شاهنامه/بر اساس نسخه چاپ مسکو-در فهرست: آمدن تهمینه دختر شاه سمنگان به نزد رستم، ص ۱۱۰۱
دریافت عکس نوشته
حجم: ۵۲.۹ کیلوبایت
درویشی به دهی رسید. عدّه ای از بزرگان ده را دید که نشسته اند. پیش رفت و گفت: چیزی به من بدهید،
وگرنه با این ده همان کاری را می کنم که با ده قبلی کردم.
آنها ترسیدند و هر چه خواسته بود به او دادند.
بعد از او پرسیدند: با ده قبلی چه کردی؟
گفت: از آنها چیزی خواستم، ندادند، آمدم اینجا، شما هم اگر چیزی نمی دادید به ده دیگری می رفتم.
شخص فقیری زن خود را گفت که قدری پنیر بیاور که خوردن آن معده را قوت دهد و بنیه را محکم و اشتها را زیاد می کند.
زن گفت: پنیر در خانه نداریم!
مرد گفت: بهتر به جهت آن که پنیر معده را به فساد می اندازد و بن دهان را سست می کند.
زن گفت: ای مرد! از این دو قول مختلف و متضاد کدام را اختیار کنم؟
مرد گفت: اگر پنیر باشد قول اول را و اگر نباشد قول دوم را!
weblog_nevis@
کارل گوستاو یونگ (آلمانی: Carl Gustav Jung; زاده ۱۸۷۵ - درگذشته ۱۹۶۱) فیلسوف و روانپزشکی اهل سوئیس بود که با فعالیتاش در روانشناسی و ارائهٔ نظریاتی تحت عنوان روانشناسی تحلیلی شناخته میشود. به تعبیر «فریدا فوردهام» پژوهشگر آثار یونگ: «هرچه فروید ناگفته گذاشته، یونگ تکمیل کردهاست.»
او در ۲۶ ژوئیه ۱۸۷۵م. در کسویل سوییس متولد شد. او تنها پسر یک کشیش پروتستان انجیلی اصلاحطلب سوییسی بود و خانواده او غرق مذهب بود.(ویکی پدیا)
یونگ در زندگینامه خود بنام " خاطرات، رؤیا ها، اندیشه ها " بعنوان یک مسیحی مؤمن میگوید: بدان گونه که سیارات به دور خورشید میچرخند، تمام افکار من گرد پروردگار میگردند و به نحوی مقاومت ناپذیر مجذوب او میشوند .
احساس میکنم اگر در برابر این نیرو کمترین مقاومتی نشان دهم . بزرگترین گناه را مرتکب شده ام .( ص 13 و 14)
تا اینکه به بحث تثلیث رسیدم و در آن چیزی یافتم که توجهم را جلب کرد :« یگانگی در عین سه گانگی» این مسئله به علت تناقضی که درون خود داشت ، مرا جذب کرد و مشتاقانه تا هنگامی که به این مسئله برسیم، انتظار کشیدم.
اما وقتی بدان رسیدیم، پدرم گفت: "حالا به تثلیث می رسیم ولی از آن می گذریم، چون خود من هم واقعا چیزی از آن نمی فهمم." صداقت پدرم را ستودم ، ولی عمیقا مأیوس شدم .و دیگر نمی توانستم در ایمان همگانی سهیم باشم. ( ص 64 تا 67).
امام ذهبی رَحِمَهُ الله میفرماید: ابوبکر برقانی میگوید: دارقطنی "العلل" را از حفظ، بر من میخواند و من مکتوب میکردم!
سپس ذهبی میفرماید: اگر کتاب "العلل" موجود را دارقطنی از حفظ بر او املاء میکرده؛ براستی که این امری عظیم است و باید گفت که او حافظ ترینِ مردم دنیاست!
منبع:"سیر أعلام النبلاء" (٤١٧/١٢) دار الحدیث-قاهرة
هانرى رونه دالمنى، دانشمند فرانسوی در کتاب خود با نام «سفرنامه از خراسان تا بختیارى» مینویسد:
اگر به تاریخ مراجعه کنیم، مىبینیم که این رسم در زمانهاى پیشین هم در ایران معمول بوده است. زن زرتشتى با لباس بیرون بوده است و مستورى، پوشیدگی و حجاب ن علامت شأن، شوکت و احترام محسوب میشده است.
منبع:هانرى رونه دالمنى، سفرنامه از خراسان تا بختیارى، ترجمهی محمدعلى فرهوشى، انتشارات امیر کبیر، تهران، ص ۲۹۵٫
weblog_nevis@
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم
خواندم سه عمودی
یکی گفت : بلند بگو
گفتم : یک کلمه سه حرفیه _
ازهمه چیز برتر است؟
حاجی گفت: پول
تازه عروس مجلس گفت: عشق
شوهرش گفت: یار
کودک دبستانی گفت: علم
حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه
گفتم: حاجی اینها نمیشه
گفت: پس بنویس مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه
مادر بزرگ گفت:
مادرجان، "عمر" است.
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
دیگری خندید و گفت: وام
یکی از آن وسط بلندگفت: وقت
خنده تلخی کردم و گفتم: نه
اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم
شاید کودک پا بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور
و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
" خدا ".
https://t.me/weblog_nevis
مغولان در پیشروی های خود در مناطق کردنشین (در ترکیه امروزی)به دره اى سرازیر شدند که نزدیک طنزه بود و آن جا را وادى القریشیه مى خواندند که در آن قومی از کُردهای مسمی به قریشی ساکن بودند قریشیه آب هاى روان و باغهاى بسیار داشت و راهى که بدان جا می رسید باریک و سخت بود مردم قریشیه با مغولان جنگیدند و آنان را از پیشروى باز داشتند و از زادگاه خویش دفاع کردند. از هر دو سو مردان بسیارى کشته شدند و در نتیجه پایدارى و ایستادگى مردم قریشیه، مغولان بى اینکه از تاخت و تاز خود نتیجه اى بگیرند بازگشتند.
----------------------------------------------------------------------------------
مفرج الکروب فی أخبار بنی أیوب، ج4، ص 325- 326. و نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج27،ص343. و تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ج33، 151- 152.
"زمانی که گرگ ها مظلوم نمایی میکنند و گیاه خوار میشوند"
گیاهخوارانِ کبابدوست چه میگویند؟
از آنجا که شماری در فضای مجازی به ذبح حیوانات در عید قربان توسط مسلمانان ایراد میگیرند و مسلمانان را به کشتار جمعیِ حیواناتِ مظلوم متهم میکنند و این کار را وحشیگری و خونریزی قبایل عقب افتاده میدانند.
درحالی که گوشت آن حیوانات به طور عمده میان فقرا و گرسنگانی تقسیم میشود که در طول سال لب به نان و آبِ درست و سرشار از پروتئین نزدهاند. خانواده هایی که در سال فقط یکبار گوشت میخورند و آن هم در روزهای قربان است.
حال آن که این منتقدان عید قربان نظر به کارهای خود نمیکنند، این که روزانه یکجا با مهمان و خانوادههای خود، سه وعده غذاهای چرب و لذیذ را که توسط روغنهای حیوانی و نباتی از گوشتهای سرخ و بریانشدهی پرندگان و حیوانات بحری و بری آماده گردیده، با چشمِ پنهان و دهانِ به پهنای فلک باز، حیف و میل کنند، ناجوانمردانه نمینگرند.
بر آن شدیم در این رابطه تحقیق نموده و آمار کشتار حیوانات را در سطح جهان و کشورهای نامسلمان را به این معترضین نشان دهیم تا باشد دیگر گستاخانه و بیشرمانه این انتقاد بیجا و نامنصفانه را مطرح ننمایند.
سالانه بیشتر از ۱۵۰ میلیارد حیوان توسط شرکتهای صنعتیِ گوشت، لبنیات، تخم مرغ و ماهی کشته میشوند.
More than 150 Billion
is the number of animals killed in the world per year
by the meat, dairy, egg and fish industries
http://www.occupyforanimals.net/animal-kill-counter.html
▪️در سال ۲۰۰۱ در سراسر جهان ۴۵ میلیارد حیوان برای مصرف انسانها کشته شدند اما در این اواخر آمارها به ۵۶ میلیارد رسیده است.
(اگر ۵۶ میلیارد حیوان را تقسیم بر ۸ میلیارد انسان کنیم، به هر شخص ۷ حیوان در سال میرسد)
▪️هر سال تقریبا ۹۰۰ میلیون حیوان که ۱۰ درصد حیوانات جهان را تشکیل میدهد در ایالات متحده آمریکا و همچنین بیشتر از ۹۰۰ میلیون حیوان دیگر در انگلستان جهت تهیه غذا کشته میشوند.
تقریبا آمار هر یک از دو کشور ذکر شده برابر است با کشتن ۲.۵ میلیون حیوان در روز، ۱۰۰.۰۰۰ در ساعت و ۱.۷۰۰ در دقیقه و ۳۰ حیوان در ثانیه. نکته جالب اینجاست که این ارقام سرسامآور شامل جانوران آبزی که رقمِ درشت دیگر را تشکیل میدهند و وزنشان به تُنها میرسد نمیشود.
In 2001, 45 billion animals were slaughtered worldwide for human consumption.
Latest figures indicate it has risen up to 56 billion.
Each year, approximately 900 million (about 10%) of animals in the U.S and in the UK alone, more than 900 million animals are slaughtered for food.
That's about 2.5 million animals killed every day; 100,000 an hour; 1700 per minute and 30 every second.
This figure doesn't include fish, who are killed in such vast numbers that they are counted in tonnes.
Sources: Food and Agriculture Organization of the United Nations; U.S. Department of Agriculture (USDA), National Agricultural Statistics Service; Animal Aid
http://evolvecampaigns.org.uk/evolve/animals.aspx
▪️سالانه ۴۵۰ الی ۱.۰۰۰ میلیارد ماهی جهت تهیه آردماهی ( ماهی خشک و خُرد شده برای مصرف کود و غذای حیوانات) و روغن ماهی شکار میشود.
It is estimated that, each year 450 – 1,000 billion fishes are caught to make fishmeal and fish oil.
fishcount.org.uk › fish-count-estimates
آمار حیوانات خشکیزی که جهت تهیه غذا در سرتاسر جهان کشته میشوند به صورت زیر است:
● ۶۲ میلیارد در سال
● ۱۷۰ میلیون در روز
● ۷ میلیون در ساعت
● ۲.۰۰۰ در هر ثانیه
The number of land animals slaughtered worldwide for food:
62 billion animals killed every year
170 million animals killed every day
7 million animals killed every hour
2,000 animals killed every second!
http://elated.co.za/every-second-counts/
عدهای نیز با فاز روشنفکری و دیدی منتقدانه میگویند باید فقط از غذاهای گیاهی استفاده نماییم و خون هیچ حیوانی نباید ریخته شود.
بیایید تا ببینیم این جماعت منتقدِ عاجزنُما و بیضررنُما، خود چه میخورند؟! چه میپوشند؟!
بالآخره در این کرهی خاکی از چه چیزهایی استفاده می کنند.
▪این گروه منتقد می گویند باید تنها از گیاهان و میوهها استفاده نمود و نباید خونِ زندهجانی را ریخت.
▪حال آنکه این دوستان گیاەخوار نیز به حیوانات ظلم میکنند چون آنها غذای این حیوانات مظلوم را که گیاهان است، میخورند و به این مسئله توجه ندارند که یکی از مشکلات اصلی در عصر حاضر کم شدن چراگاەهای حیوانات گیاەخوار است!!
▪این عالی جنابان جزو اشخاصی هستند که خویشتن را نخبگان و پرچمداران علم و دانش معرفی می نمایند، بیخبر از این که در تقسیمبندی موجوداتِ زنده، گیاهان نیز مانند حیوانات جزو جانداران محسوب می شوند.
بنابراین استفاده از گیاهان در حقیقت ظلم و ستم در حق این موجودات زنده با روح ثابت اند.
▪پس این اشخاص روشنفکر و خیرخواهِ موجوداتِ زنده، لطف نموده دیگر از غذاهایی که از گیاهان حاصل میشوند مانند نان (گندم)، روغن نباتی، برنج، میوهها و سبزیها استفاده ننمایند تا باشد طبق ادعای خود پایبند به تمام اخلاقیات انسانیت باشند و وحشیگری کهنەپرستان و عقبماندهها را تکرار ننمایند و به دنیای جانداران احترام بگذارند!
▪لباس این مدعیان نیز بیشتر محصول حیوانات (مانند پشم، مو و پوست) و گیاهان (مانند پنبه و کتان) است.
این جماعت روشنفکرنما کفش، کیف و کمربند چرمی را نیز به وفور استعمال میکنند و با آنها ژست های آنچنانی میگیرند موادی که از همین حیوانات کشته شده بدست می آید، همان حیواناتی که کشتنشان را وحشیگری میخوانند.
▪این گروه شیر حیوانات که در حقیقت غذای نوزاد حیوان بیچاره است را به شکل شیر، ماست، پنیر، کره،دوغ و. میخورند!!
▪این گروه روشنفکر تختِخواب، صندلی و میز اتاقشان نیز از چوب درختان زنده است و یادی هم از آن درختان سرسبز نمیکنند و در این موارد فراموش میکنند که باید روشنفکر باشند چون قلم هایشان را فقط برای اسلام و مسلمان (آن هم در زمان عید قربان) تیز میکنند.
▪جالب آنجاست که بیشترشان گوشت حیوانات آبی و خشکی را نیز حتی در روزهای عید صرف می نمایند ولی با تمام بیشرمی ناجوانمردانه از عید قربان ایراد می گیرند.
خلاصه کلام و چکیده مطلب آن است که این افراد در یک چشم میکروسکوپ و در چشمِ دیگرشان تلسکوپِ انتقاد و انکار را گذاشته که به صورت دقیق و ذرهبینی به دیگران می نگرند و اصلا به خود و به کارکردها و اعمال خویش نظر نمیکنند
و منطقشان این است که هرآنچه خود انجامدهند، درست و بجا باشد و هرآنچه اسلام بگوید حتما باید نادرست و نابجا!
منبع:منقول
هووارد آر ترنر میگوید:
«هنرمندان، دانشمندان،پادشاهان و رعایای مسلمان دست به دست هم، فرهنگ وتمدن بیهمتایی را به وجود آوردهاند، که تمام جوامع و انسانهای دیگر کشورها، به شکلی مستقیم و غیر مستقیم، تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند.»
Howard R. Turner (1997), Science in Medieval Islam, p. ۲۷۰ (book cover, last page), University of Texas Press, ISBN 0-292-78149-0
فاتحان مسلمان علیرغم جنگی که با قوای نظامی ساسانیان داشتند، اما آنها را مجبور نکردند که مسلمان شوند، بلکه آنها با دادن جزیه در کنف حمایت حکومت اسلامی قرار داشتند و به زندگی و کسبُ کار و دین خود بودند. چه بسا عده ای تصور کنند که جنگجویان اسلام اقوام و ممالک مفتوحه را در انتخاب یکی از دو راه مخیّر می ساختند: اول قرآن، دوم شمشیر، ولی این تصور صحیح نیست زیرا گبر و ترسا و یهود اجازه داشتند آیین خود را نگاهدارند و فقط مجبور به دادن جزیه بودند و این ترتیب کاملا عادلانه بود، زیرا اتباع غیر مسلم(=غیر مسلمان) خلفاء از شرکت در غزوات و دادن خمس و زکات که بر امت پیامبر فرض بود، معافیت داشتند. در کتاب فتوح البلدان البلاذری در صفحه 69 نوشته است: «هنگامیکه یمن بیعت نمود پیامبر عده ای را به آنجا فرستاد تا مردم را به احکام و آداب شریعت اسلام آشنا سازند و از کسانیکه اسلام می آورند خمس و زکات مقرره را بخواهند و از آنانکه به آیین مجوس و مسیح و یهود باقی می ماندند جزیه بگیرند. در مورد همان نیز ابو زید را فرمان داد که از مسلمین وجوه بریه و از مجوس جزیه بستاند(صفحه77). در بحرین مرزبان ایرانی و برخی از هموطنانش به آیین اسلام گرویدند ولی دیگران به کیش زرتشت باقی ماندند و هر فرد بالغ و رشید "یک دینار" بطور سرشمار جزیه می داد. در صفحه 79 چنین میگوید: مجوس و یهود مخالف اسلام بودند و ترجیح میدادند مالیات سرانه بدهند و ریاکاران عرب می گفتند: پیامبر مدعی است که جزیه فقط از اهل کتاب گرفته میشود و حال آنکه از قوم مجوس و هجر نیز که اهل کتاب نیستند، جزیه پذیرفته شده است. آنگاه این آیه نازل شد: «انّ الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین اشرکوا ان اللّه یفصل بینهم یوم القیمه ان اللّه علی کل شیء شهید».
پیمانیکه میان حبیب بن مسلمه و اهالی دبیل واقع در ارمنستان منعقد گردید بدین مضمون است: «به نام خداوند بخشنده مهربان، این نامه ایست از حبیب بن مسلمه به اهالی دبیل و نصاری و مجوس و یهود اعم از حاضرین و غائبین. سوگند که حفظ جان و مال و معابد و کنائس و دیوار شهرها را تضمین میکنم. شما در امان هستید و بر ما فرض است که این پیمان را تا زمانیکه شما رعایت کنید و جزیه و حق الارض بپردازید ما نیز از روی وفاداری و ایمان رعایت کنیم. خداوند گواه است و گواهی او کافیست». چنانکه از کتاب بلاذری بر می آید(صفحه 267) عمر رضی الله عنه تردید داشت که با مجوس چگونه باید رفتار کند، لکن عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه برپاخاست و فریاد برآورد که: گواهی میدهم که رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود با آنها همانند اهل کتاب رفتار کنید. سنوا بهم سنه اهل الکتاب غیر ناکحی نسائهم و لا آکلی ذبائحهم.
اما برخورد مسلمین در فتوحات با کفار حربی و پیمان شکنان که برای کشتن مسلمانان و نابودی اسلام عمل میکردند چگونه بود ? سکنه شهرهایی که در برابر مسلمین مقاومت میکردند و گزینه جنگ را انتخاب می نمودند و دو گزینه صلح آمیز جزیه و یا اسلام آوردن را نمی پذیرفتند، و آن عده ای که نخست تسلیم می شدند و سپس شورش میکردند اینگونه بود که شورشیان کشته میشدند و ن و کودکانشان اسیر میشدند، کما اینکه آنها هم از مسلمانان می کشتند، ولی بنظر نمی رسد که زرتشتیان مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشند و اسلام به زور به ایرانیان تحمیل شده باشد، این مسئله را پرفسور آرنولد استاد دارالفنون علیگره در کتاب نفیس خود درباره تعلیمات اسلام به وجه بسیار خوبی ثابت نموده است. آرنولد به بی تابی موبدان بی گذشت زرتشتی اشاره میکند و میگوید موبدان نه تنها نسبت به علماء سایر ادیان بلکه در برابر کلیه فرق مخالف(دین حکومتی) ایران از جمله مانویان و مزدکیان و مسیحی گنوستیک و امثالهم تعصب نشان میدادند و بدین سبب بشدت مورد بی مهری و نفرت جماعات زیادی قرار گرفته بودند. رفتار ستمگرانه موبدان نسبت به پیروان سایر مذاهب و ادیان سبب شد که درباره آیین زرتشت و پادشاهانی که از مظالم موبدان حمایت میکردند حس بُغض و کینه شدید در دل بسیاری از ایرانیان برانگیخته شود.
منبع:
تاریخ ادبی ایران، پرفسور ادوارد براون، جلد اول، ترجمه تخشیه و تعلیق از علی پاشا صالح استاد دانشگاه تهران، نشر کتابخانه ابن سینا، تهران 1335، صفحه 297 تا 299
از میمون بن مهران رحمه الله پرسیده شد؛
چه زمانی یک بیمار می تواند نماز را به صورت نشسته ادا کند(و این عذر برایش موجه باشد)؟
گفت؛در صورتی که چنانچه دنیا به او پیشنهاد شود برای (رسیدن به) آن (هم) نایستد.
سُئل میمون بن مهران رحمه الله:
ما حدُّ المریضِ أن یُصلِّی جالسًا؟
فقال:"حدُّه : لو کانت دنیا تَعرض له لم یقم إلیها"٠
مصنّف ابن أبی شیبة٤٨١/٣
یحیى بن معاذ رحمه الله:
برای شخص توبه کننده فخر و سربلندی ای ست که هیچ فخر و مباهات دیگری با آن برابری نمی کند
(و آن عبارت است از=) خوشحالی الله نسبت به توبه اش.
قال یحیى بن معاذ رحمه الله:
( للتائب فخرٌ لا یعادله فخرٌ ~ فرحُ الله بتوبتهِ)
[ حلیة الأولیاء: ١٠/٥٩ ]
امام سُفیان ثَوری رَحِمَهُ الله؛
حقیقتا آرزو دارم از تمام عمرم،یک سالش را به مانند ابن المبارک باشم
اما این اتفاق نخواهد افتاد اگرچه به مدت ۳ روز
إنی ﻷشتهی من عمری کله أن أ سنة مثل ابن المبارک فما أقدر أن أ ولا ثلاثة أیام .
{السیر ج 8 / ص 389}
تثلیث یعنی سه خدای کامل وجود دارد، ولی ما یک خدای کامل داریم!!!
تعجب نکنید!!! تثلیث چون یک تناقض عقلی است پس انتظار نداشته باشید تا آن را بفهمید!!! لذا نفهمیده باید آن را قبول کنی!!! قبول که کردید آن را میفهمید!!!
روزى یکى از علاقمندان مسیحیت نزد کشیش آمد و از کسانى که تازه به آئین مسیحیت در آمده بودند سؤال کرد،
کشیش با کمال خوشوقتى اشاره به سه نفر نمود، او بلافاصله پرسید: آیا از اصول اولیه مسیحیت چیزى یاد گرفته اند،
کشیش با شجاعت گفت: بله. و یکى از آنها را صدا زد تا او را در حضور میهمان بیازماید، کشیش گفت: درباره تثلیث چه میدانى؟
او در جواب گفت: شما به من چنین یاد دادید که خدایان سه گانه اند یکى در آسمان است و دیگرى در زمین از شکم مریم متولد شد و سومین نفر به صورت کبوترى بر خداى دوم در سن سی سالگى نازل گردید!
کشیش عصبانى شد و او را بیرون کرد و گفت چیزى نمیفهمد.
نفر دوم را صدا زد، او در جواب این سؤال در مورد تثلیث، گفت: شما به من چنین تعلیم دادید که خدایان سه بودند، اما یکى از آنها بدار آویخته شد بنا بر این اکنون دو خدا بیشتر نداریم!
خشم کشیش بیشتر شد و او را نیز بیرون کرد.
و سومى را که باهوشتر و در حفظ عقائد دینى جدیتر بود، صدا زد و همان مساله را از او پرسید او با احترام گفت: سرور من! آنچه را به من آموختید کاملا حفظ کرده ام و از برکت مسیح به خوبى فهمیده ام.
شما گفتید: خداوندِ یگانه، سه گانه است و خداوندان سه گانه یگانه اند، یکى از آنها که با دیگر خدایان یگانه بود را به دار زدند، بنابر این الان هیچ خدایى وجود ندارد!!!!!!
https://t.me/weblog_nevis
امام یحیی بن شرف، معروف به النَوَوِی رَحِمَهُ الله، هم عصر سلطانْ "الظاهر بیبرِس" بود، کسی که با تاتارها جنگید و آنها را از بسیاری از سرزمینهای مسلمانان بیرون راند.
(به علت شرایط جنگی) سلطان بیبرس تصمیم گرفته بود که باغ و بستانهای منطقەی غوطەی دمشق را به بهانەی نیاز دولت بە ثروت و امکانات مالی در نبرد با تاتارها تصرف کند، و بهانەی دیگری کە برای این کار داشت این بود کە صاحبان این باغ و بستانها نمیتوانند مالکیت خود را بر این املاک اثبات کنند، و از علماء خواست که برای اینکار فتوی صادر کنند.
امام نووی به نشانەی اعتراض با سلطان بیبرس مخالفت کرد، خصوصاً اینکه سلطان املاک و زمینهای فراوانی داشت که میتوانست به جای تصرف باغهای مردم از طریق این املاک نیازش را برطرف سازد.
امام نووی و جمعی دیگر از علماء در نامەای بە سلطان بیبرس این موضوع را به وی تذکر دادند. سلطان از این جرأت و مخالفت آشکار در مقابل خودش خشمگین شد و به قطع حقوق ماهانه و برکناری امام نووی از تمامی مناصبش دستور داد، ولی اطرافیان سلطان به او اطلاع دادند که:
برای شیخ هیچ حقوق ماهیانه و یا مقام و منصبی وجود ندارد!!
سپس هنگامی که امام نووی دید که نامه نوشتن به سلطان فائدەای ندارد، خودش مستقیماً بە نزد وی رفت و بسیار تند با او صحبت کرد و روبەرو شد، و سلطان نیز تصمیم گرفت که امام نووی را آزار و شکنجه دهد.
اما پروردگار در دل سلطان امر دیگری قرار داد و امام نووی را محافظت فرمود بگونەای که سلطان دستور خود را مبنی بر مصادرەی زمینها و باغات مردم الغا کرد.
نقل از کتاب : المنهل الراوی من تقریب النواوی
امام ابن کثیر دربارەی امام نووی میفرماید: حقیقتاً امام نووی در دار العدل ( دادگاه) در موضوع غوطەی دمشق و مصادرەی املاک و باغات آن مقابل سلطان ظاهر بیبرس ایستاد و با دستور وی مخالفت کرد، و پرودگار وی را از شر و گزند سلطان محفوظ داشت بعد از آنکه سلطان خشمگین شد و خواست که وی را شکنجه کند، ولی بعد از این ماجرا بیشتر از قبل به امام نووی محبت ورزید و به او احترام گذاشت.
تاریخ النووی للسخاوی٤٥
وجه استناد به این داستان:
برای شیخ هیچ حقوق ماهیانه و یا مقام و منصبی وجود ندارد!!.
{إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا ۗ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ}
اگر او (= پیامبر صلی الله علیه وسلم) را یاری نکنید، به راستی که الله او را یاری کرد، آنگاه که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، نفر دوم از دو نفری که آن دو در غار بودند، به یار خود (ابوبکر رضی الله عنه =ثانی اثنین) می گفت: «اندوهگین مباش، یقیناً الله با ماست». پس الله آرامش خود را بر او فرو فرستاد، وبا لشکرهایی که شما آن را نمی دیدید، او را تأیید (وتقویت) نمود, وکلام (وگفتار شرک) کسانی که کافر شدند؛ پایین قرار داد، وکلام (وآیین) الله بالا (وپیروز) است، و الله پیروزمند حکیم است.
[التوبة: آیه ۴۰]
عطار نیشابوری،شاعر نامی ایران زمین با توجه به آیه ی فوق در خصوص ابوبکر صدیق،یار و صحابی گرانقدر پیامبر اسلام اینگونه می سراید؛
گر تو کردی ثانی اثنینش” قبول
ثانی اثنین” او بود بعد رسول
منبع:عطار/منطقالطیر -فیفضائل خلفا
علماء راستین اینگونە زیستەاند. با این منزلت. با این همت. با این سیرت.
بیرغبتترین مردم نسبت بە دنیا و طمّاعترینشان نسبت به آخرت و ما عندالله.
در مختصر تاریخ دمشق آمده است که:
عطاء بن ابی رباح در مجلس هشام بن عبدالملک حاضر شد، خلیفه نیز بسیار او را مورد استقبال و خوشامد گویی قرار داد و آنقدر وی را به خودش نزدیک کرد که زانوهایشان به هم چسبید. حاضران و اشراف دربار همه سکوت کردند و هشام گفت:
ای ابا محمد (عطاء بن ابی رباح) آیا حاجتی داری؟ عطاء فرمود: ای امیر المٶمنین مایحتاج و رزق و روزی مردم حرمین (مکه و مدینه) را برایشان تأمین کن. هشام فورا به حسابدار خزانه دستور داد و گفت: برای اهل مکه و مدینه مایحتاج یک سالشان را بفرستید.
سپس رو به عطاء کرد و گفت: ای ابا محمد حاجت دیگری داری؟ عطاء جواب داد: ای امیر المؤمنین اهل حجاز و منطقهی نجد ریشهی مردم عرب و امراء امت اسلام هستند، اگر ممکن است اضافهی صدقاتی را که جمع کردهاند به آنها برگردانید. هشام گفت: حتماً. و دستور این کار را نیز صادر کرد و دوبارە پرسید: ای ابا محمد حاجت دیگری هست؟ عطاء گفت: بله ای امیر المؤمنین سنگرنشینان و مرابطین در دفاع از دیار اسلام شب و روز را سپری میکنند و در برابر دشمنان میجنگند، آیا اموالی را بە آنها اختصاص دادەای؟ چرا کە اگر آنها نباشند نابود خواهید شد.
هشام فوراً دستور داد کە ارزاق و اموالی را بە تمام مرزها گسیل دارند، سپس عطاء در مورد کفار اهل ذمە نیز سفارش کرد کە آنها را بیش از حد شرعی در تنگنا قرار ندهند و بە هشام بە عنوان آخرین حاجت خود توصیە کرد و فرمود:
ای امیر المؤمنین، برای عاقبت خودت از الله بترس چراکه تو تنها خواهی ماند و تنها خواهی مرد و تنها نیز خواهی شد و در هنگام محاسبهی الهی به خدا سوگند کسی از خدم و حشم با تو نخواهند بود؛
هشام مات و مبهوت به زمین نگاه میکرد و عطاء نیز از محضر وی خارج شد.
راوی ماجرا درادامه میگوید که: هنگامی که به در خروجی نزدیک میشدیم مردی با کیسهای در دست دنبال عطاء میآمد و گفت: این را امیر المؤمنین برای تو فرستاده است. عطاء فرمود: من از شما اجر و پاداشی نخواستهام، اجر من فقط پیش پروردگار است و بس. سپس خارج شد و به الله سوگند که حتی جرعه آبی نیز از دربار هشام ننوشیدند.
منبع؛مختصر تاریخ دمشق، ج ۱۷ ص ٦٦- ٦۷
مانی، مردی بود اصالتاً از میان قوم پارت، که پدرش به بابل مهاجرت نمود. وی هم زمان با حکومت ساسانیان، در بینالنهرین میزیست و آغازگر یک جریان بزرگ اجتماعی بود که برای مدتی خاورمیانه و آسیای مرکزی را تحت تأثیر قرار داد.[۱] فارغ از درستی با نادرستی عقائد وی، اما سرنوشت او بس شگفتانگیز است. چه اینکه وی در همان مدت اندک، منافع موبدان زرتشتی را در گسترهای وسیع، به خطر انداخت و لذا به طرزی فجیع اعدام شد. سرنوشت مانی را در شاهنامه چنین میخوانیم :
زمانى برآشفت پس شهـریـار
بـرو تنـگ شـد گـردش روزگــار
بفرمود پـس تاش برداشـتـند
بخــوارى ز درگــاه بگذاشتـــند
چنین گفت کاین مرد صورت پرست
نگنجد هى در سراى نشســــت
چو آشـوب و آرام گیتـى بدوســـت
بباید کشیـدن ســراپاش پوسـت
همان خامَـــش آگــنده باید بـاه
بدان تا نجــوید کس این پایــگاه
بیاویختــــند از در شارستان
دگر پیش دیــوار بیـمارستان [۲]
توضیح اینکه پادشاه ساسانی از دست او به خشم آمد، پس دستور داد تا او را از دربار بیرون بردند و به جرم آشوبگری، از سر تا پای، پوست از بدنش بَرکندند و آن را پر از کاه کرده؛ از دروازهی شهر آویزان نمودند.[۳] حسن پیرنیا (مشیرالدوله) که خود از ارکان جریان باستانگرایی در عصر پهلوی اول بود، در مکتوبات خود چنین اقرار میکند: «بعد از فوت شاپور اول و هرمز اول، مانى به دعوت پیروانش به ایران برگشت (۳۷۳ میلادى) و پس از دو سال در سلطنت بهرام اول، ون زرتشتى او را تعقیب و به فساد عقیده متهم نمودند و در نتیجه دولت او را گرفته در محبس انداخت و بعد زنده پوست او را کندند و سرش را بریده و پوستش را پر از کاه کرده در دو محل جندیشاپور از چوب بلندى آویختند.»[۴] ایشان در جایی دیگر سخن خود را تأیید کرده؛ مینویسند: «به حکم این شاه [یعنی بهرام اول]، مانى را گرفته زنده پوست او را کندند، بعد آن را به دو تیر نصب کرده در جندیشاپور براى تماشاى مردم عرضه داشتند».[۵] پس از کشته شدن مانی، بسیاری از یارانش نیز کشته شدند.
منابع؛
[۱]. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع. بهرامی، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۹۱، ص ۱۴۱- ۱۴۳
[۲]. شاهنامه فردوسی ، بر اساس نسخه چاپ مسکو ، ناشر: مؤسسه نور ، تهران ، ص ۹۲۰ ، بیت ۳۳۳۳۸-۳۳۳۴۴
[۳]. میترا مهرآبادی ، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی ، انتشارات روزگار ، تهران ، ج ۲ ، ص ۸۸۷
اقبال یغمائی ، زگفتار دهقان (شاهنامه به نظم و نثر) ، انتشارات توس ، تهران ، ص ۵۳۰
[۴]. حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ناشر: دنیاى کتاب، تهران، چاپ اول، ج۴، ص ۲۸۹۷
[۵]. حسن پیرنیا، همان، ج ۴ ، ص ۲۷۴۱
از علما کسانی بوده اند که طلب علم و دانش را در سنین بالای عُمر خود آغاز کرده اند؛
بعنوان مثال:
صالح بن کَیسان مَدَنی فقیه حجازی بود که بیش از صدسال عمر کرد.به عنوان آموزگار کودکان عمر بن عبدالعزیز گماشته شد. از فقیهان مدینه شمرده میشود که میان حدیث و فقه را جمع کردند. او را از راویان موثق در حدیث میدانند.
ابن عساکر می فرماید: به من اطلاع داده شد سُلَیم بن ایوب عُمرش از چهل سالگی گذشته بود که طلب علم و فهمِ علوم شرعی را آغاز کرد.
منبع:طبقات المفسرین ۱/۲۰۲
نظامی گنجوی
وین خانه هفت سقف کرده
بر چار خلیفه وقف کرده
صدیق به صدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود
وان پیر حیائی خدا ترس
با شیر خدای بود همدرس
هر چار ز یک نورد بودند
ریحان یک آبخورد بودند
زین چار خلیفه ملک شدراست
خانه به چهار حد مهیاست
منبع؛ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون》نعت پیغمبر اکرم
https://ganjoor.net/nezami/5ganj/leyli-majnoon/sh2/
این شاعر پر آوازه که مطمئنا جزء ناگسستنی و بسیار کلیدی زنجیره ی ادبیات و فرهنگ سرزمین مان می باشد در جایی دیگر این چنین زیبا می سراید؛
به ار گوهر جان نثارش کنم
ثنا خوانی چار یارش کنم
گهر خر چهارند و گوهر چهار
فروشنده را با فضولی چکار
به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عمر نیز خالی نیم
همیدون در این چشم روشن دماغ
ابوبکر شمعست و عثمان چراغ
بدان چار سلطان درویش نام
شده چار تکبیر دولت تمام
منبع؛ نظامی » خمسه » شرف نامه《در معراج پیغمبر اکرم
https://ganjoor.net/nezami/5ganj/sharafname/sh4/
جمالالدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلص به نظامی و نامور حکیم نظامی (زادهٔ ۵۳۵ هـ. ق در گنجه – درگذشتهٔ ۶۰۷–۶۱۲ هـ. ق) شاعر و داستانسرای ایرانی و پارسیگوی در سده ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که بهعنوان پیشوای داستانسرایی در ادب پارسی شناخته شدهاست.
نظامی در زمرهٔ گویندگان توانای شعر پارسی است، که نهتنها دارای روش و سبکی جداگانه است، بلکه تأثیر شیوهٔ او بر شعر پارسی نیز در شاعرانِ پس از او آشکارا پیداست. نظامی از دانشهای رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عرب) آگاهی گستردهای داشته و این ویژگی از شعر او به روشنی دانسته میشود. روز ۲۱ اسفند در تقویم رسمی ایران روز بزرگداشت نظامی گنجوی است.
برگرفته شده از ویکی پدیا؛
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/نظامی_گنجوی
پی نوشت ها؛
منظور از صدیق؛صدیق . [ ص ِدْدی ] (اِخ ) لقب ابوبکربن ابی قحافة است.
منبع؛ دهخدا-لغتنامه
فاروق؛
فاروق . (اِخ ) لقب عمربن خطاب است (در عرف اهل سنت و جماعت ).
منبع؛ دهخدا-لغتنامه
جلوی تاکسی نشسته بودم و داشتم شمارههای بهدردنخور را از گوشیام پاک میکردم. پسر جوانی که عقب نشسته بود از راننده پرسید: «عمو از گوشیت راضی هستی؟» به راننده نگاه کردم. موبایل دستش نبود و داشت رانندگی میکرد. برگشتم و به پسر جوان نگاه کردم. پسر جوان هم به من خیره شده بود. فهمیدم که سوالش را از راننده نپرسیده و از من پرسیده است. به پسر جوان گفتم: «با منید؟» پسر گفت: «بله، گوشیه خوبیه؟» گفتم: «چرا به من گفتین عمو؟» پسر گفت: «چی بگم؟. بگم پدرجان؟. بگم استاد؟».
سنم خیلی از پسر جوان بیشتر نبود. توی آینه نگاه کردم. اشتباه میکردم سنم خیلی بیشتر بود.
به نسبت پسر جوان من همان عمو، استاد یا پدرجان بودم. راننده هم مثل من عمو، استاد یا پدرجان بود. به راننده نگاه کردم راننده هم به من نگاه کرد. از راننده پرسیدم: «ما زود پیر نشدیم؟» راننده گفت: «هم آره، هم نه. همینه دیگه» بعد گفت: «اینها هم زود پیر میشن. چشم به هم بزنی اینها جای ما نشستن»
گفتم: «اونوقت ما کجاییم؟» راننده گفت: «ما مردیم» گفتم: «چه زود!» راننده گفت: «آره صد سالگی هم که بمیریم باز جوانمرگ شدیم.» و خندید. من هم به زور خندیدم.
پسر جوان گفت: «عمو از گوشیت راضی هستی؟» گفتم: «ولم کن» راننده به پسر جوان گفت: «آره، اینا گوشیهای خوبیه».
چند دقیقه بعد من و راننده از تاکسی پیاده شدیم و پسر جوان آمد جلوی تاکسی نشست.
سروش صحت
اسامه رَضِیَ اللهُ عَنهُ در جنگ، کسی را کشته بود که کلمه لا إله الا الله را میخواند [البته به این گمان که او از روی ترس آن را میگوید]
پیامبر صلی الله علیه وسلم از شنیدن این واقعه بسیار ناراحت شد و اسامه را مورد ملامت قرار داد و فرمود:
آیا با وجود این که او لا اله الا الله میگفت، باز هم تو او را کشتی؟ اسامه جواب داد :ای رسول خدا! او این کلمه را از روی ترس شمشیر گفته بود. پیامبر فرمود: آیا قلبش را شکافتی تا بدانی این کلمه را از ترس گفته است؟!
[صحیح مسلم ح ۹۶]
«اَلحَسَنُ وَ الحُسَینُ سَیدَا شَبَاب اَهل الجَنّة»
حسن و حسین سرداران جوانان بهشت اند
«مسند امام احمد،ترمذی،ابن ماجه،و نسائی از ابی سعید خدری رضی الله عنه»
آنچه که بر هر فرد دانا و منصف،مبرهن و واضح است وجود محبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم در نزد اهل سنت و جماعت می باشد که البته همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز جزو تعریف «اهل بیت» محسوب می شوند و تنها افراد نادان و یا مغرض منکر این قضیه هستند.کثرت روایات و مطالب موجود در مدح و ستایش اهل بیت رضی الله عنهم اجمعین در کتب اهل سنت و جماعت،کثرت نامگذاری مفتخرانه فرزندان توسط اهل سنت و جماعت به نام های گرانقدر اهل بیت و دلائل بسیار دیگر،گواه این ادعای درست هستند که اهل سنت و جماعت با افتخار دوستدار خاندان بزرگوار پیامبرشان می باشند و هیچ چیز و هیچ کسی نمی تواند باعث خارج شدن این محبت ارزشمند از روح و قلب آنان گردد.
در ادامه سرودی بسیار دلنشین در وصف دو سردار جوانان اهل بهشت تقدیم می گردد که ان شاء الله از شنیدن آن لذت خواهید برد.
دریافت
حجم: 3.34 مگابایت
ویل دورانت (William James Durant)؛ مورخ، فیلسوف و مستشرق نامدار آمریکایی؛ در باب عظمت علمی مسلمانان مینویسد:
پزشکان مسلمان ۵۰۰ سال تمام [برخی منابع تا ۶۰۰ سال ذکر کرده اند] پرچمدار پزشکی جهان بودند. معماری اروپایی، تجدید رونق سفالکاری هنری در ایتالیا و فرانسه، آهنگری و شیشه گری و نیز طلاسازی ایتالیا و زره بافی و اسلحه سازی اسپانیا، همه را از صنعتگران مسلمان الهام گرفتند!
منبع: ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج۴؛ ص۳۲۲
___________________
پیشرفت علم شیمی، حاصل فعالیت علمی مسلمانان بود
جرجی زیدان (Jurji Zaydan) ، ادیب و نویسنده نامدار مسیحی، می نویسد:
مسلمانان نخستین مردمی بودند که موضوع تقطیر، ذوب، تبلور، میعان و تصعید را دانستند و کیمیای قدیم [دیدگاه غلط نسبت به علم شیمی] را به آن معنی که قدماء تصور میکردند، موهوم و بیاساس اعلام داشتند! [یعنی تفکرات باطل در حوزه علم شیمی را رد کردند]
منبع: تاریخ تمدن اسلام؛ جرجی زیدان؛ ص۶۰۶
_______________________
مسلمانان پایه گذار علومی چون شیمی آزمایشی؛ فیزیک؛ جبر؛ علم حساب به مفهوم امروز؛ مثلثات فضایی؛ زمین شناسی و جامعه شناسی
زیگرید هونکه (Sigrid Hunke) ، می نویسد:
تمدن اسلامی که به وسیله اعراب شروع شد نه تنها یونان را از نابودی و فراموشی نجات داد؛ نظم بخشید و به اروپا داد؛ بلکه مسلمانان پایه گذار علومی چون شیمی آزمایشی؛ فیزیک؛ جبر؛ علم حساب به مفهوم امروز؛ مثلثات فضایی؛ زمین شناسی و جامعه شناسی بودند. تمدن اسلامی تعداد زیادی کشفیات و اختراعات مهم در هر شاخه از علوم تجربی داشته است که بعدها اکثر آنها را نویسندگان اروپایی انه به حساب خودشان گذاشتند و به مغرب زمین هدیه کردند بطور کلی این مسلمانان بودند که جای پا برای اروپا باز کرد تا منجر به شناخت قوانین طبیعت و تفوق و کنترل آن گردد.
منبع: فرهنگ اسلام در اروپا؛ زیگرید هونکه؛ ص ۳۱۱ و ۳۱۲
درباره این سایت